خاطرات من و بچه ها

مژده مژده

1398/9/1 17:31
نویسنده : مریم
84 بازدید
اشتراک گذاری
با عرض پوزش از ایکنه دیر تونستم بیام و بنویسم . خیلی اتفاق ها و لحظات خوب افتاد . دوازدهم ابانآبان شب بود که طبق توصیه دکترم که هر یه روز در میان برو nst کن اما من هر هفته میرفتم😬 به بیمارستان رفتم و نوار قلب از جنین گرفتن تا دو بار نوار گرفتن و اخرش گفتن انقباض داری و با کمال ناباوری در ۳۷ هفته و ۶ روزگیروزگیروزنی منو برای زایمان بستری کردن. منم حالا استرس فراوان بدون هیچ وسیله ای حتی ساک بچه رو اماده نکرده بودم .به مامانم زنگ زدم و با گریه بهشون خبر دادم . خلاصه اینکه ساعت ۱۲ شب رفتم اتاق عمل . از اتاق عمل بگم براتون. بی حسی اپیدورال شدم خیلی استرس داشتم عمل که شروع شد بخاطر شغل خودم که تو اتاق عمل یه مدتی بودم  تک تک کارهایی که انجام میدادن رو تصور میکردم تا اینکه صدای جگر گوشم آریا جان بلند شد و تا کارهاش رو انجام دادن و بعد اوردت صورتش رو به صورتم چسبوندن چه لحضه خوبی بود قشنگ ترین حس دنیا❤❤❤❤❤❤
پسندها (3)
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (1)

امیرمهدی و مامانامیرمهدی و مامان
2 آذر 98 23:09
خداروشکر مبارک باشه🌹