خاطرات من و بچه ها

شروع مدرسه

1399/6/16 0:06
نویسنده : مریم
82 بازدید
اشتراک گذاری
امروز پانزدهم شهریور بود  طبق اطلاعیه آموزش و پرورش باید تمامی بچه هاساکن در  وضعیت زرد کرونا به مدرسه برونداز جمله محیا .استان گلستان وضعیت زرد پیدا کرده مدرسه ها باز شده البته توی هفته ۲ تا ۲ ساعت برند مدرسه .من حدوداً ده روزه که دارم با خودم کلنجار میرم که چه کار کنم، بچه ام رو بفرستم مدرسه یا نه همسرم و بقیه اعضای خانواده غیر از مامان یک صدا تا الان می گفتند که نفرست اما من باز هم دو دل بودم چون می دونم که محیا چقدر مدرسه رو دوست داره و چقدر میتونه توی تحصیلش تاثیر گذار باشد. دیشب کیف و لباس مدرسه و وسایل مدرسه اش رو آماده کرده بودم بهش گفته بودم که روز اول رو میریم کتاب هاشو میگیریم و معلوم نیست که ادامه مدرسه برگزار بشه یا نه. صبح زود بیدار شده بودم تا وسایلش رو آماده کنم خیلی با خودم فکر کردم و دیدم که وقتی من می خوام نفرستم چرا امروز همه هواییش کنم.  کوچولوی من خواب بود و مجبور شدم از خدای بیدارش کنم و بهش بگم که ه مدرسه تعطیله و نمیریم اولش خیلی غصه خورد و ناراحتی کرد اما بهش قول دادم که روزهای خیلی خوبی کنار هم خواهیم داشت در درس خواندن البته رشوه هایی هم دادم از جمله خوراکی و شیرینی خامه ای. خلاصه اینکه امروز خودم به تنهایی رفتم مدرسه و کتاب هاش رو گرفتم اشک توی چشمام جمع شده بود از اینکه میدیدم مدرسه با شور و هوایی تقریباً اول مهری بازه و بچه های گروه محیا شون که ۹ نفره بود با ۸ نفر توی کلاس حضور دارند دلم گرفت. واقعا توی این اوضاع بچه ها نمی توانند از پس خودشون بر بیان شاید روزهای اول تشریفاتی تمام پروتکل ها اجرا بشه اما تقریباً یک خودکشی محسوب میشه انشاالله که این فاجعه ای که پیش بینی میشه به وجود نیاد. به امید پاک و بدون کرونا
پسندها (2)
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (0)