روزهای قرنطینه۱
سلام این روزها روز های قرنطینه روزهای کروناییه همه ما خونه ایم خداروشکر من سر کار نمیرم ابراهیم و محیا هم خونه ان اما از اینکه به راحتی نمی توانیم بیرون قدم بزنیم بیرون بریم روزهای قبل از عید شور عید وجود نداره خیلی غصه میخورم اما باز هم خدا را شکر که سلامت و زنده ایم همه اهالی خونه رعایت میکند از تمیزی و استریل کردن این روزها ماسک و دستکش اصلاً پیدا نمیشه خلاصه این که برای بیرون اومدن باید کلی مراحل را بگذرانیم الان که دارم این خاطره رو مینویسم من و همسر جان اومدیم بیرون من به عنوان راننده و همسر جان هم رفت خرید امروز تقریبا وسط هفته است خیابان ها کاملاً خلوته مردم اصلاً بیرون نیستند همه از ترس بیماری تو خونه هاشونن همه دستکش پوشیده و ماسک زدن راستی از پسرک نازم بگم فوق العاده شیرین شده لبخند از لباش نمیافته جیگر مامان شبا به زور میخوابه همش دوست داره بیدار باشه و بازی کنه. همه دورادور دلشون واسش تنگ شده از طریق واتساپ تصویری اون رو میبینن خلاصه اینکه سرتون رو به درد نیارم همه دنیا الان داستان شونه به امید روزهای پاک
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی