خاطرات من و بچه ها

🥰😎

1399/5/7 16:58
نویسنده : مریم
71 بازدید
اشتراک گذاری
سلام سلام سلام میدونم خیلی وقته که نیومدم ننوشتم، اول از همه بگم که خداراشکر همه ما تو این اوضاع بیماری کرونا که همه ماندیم تو  خونه و به همه هم توصیه می کنیم ماسک بزنن😷 بیرون از خونه، حالمون خوبه و همچنان در خانه به سر می بریم. پسر خوشگلم بزرگ شده الان برای خودش ۴ تا دندون داره دو تای دیگه هم در شرف درآمدنه😁. هر روز سعی می کنه که چهار دست و پا کنه  اما کمی تنبلی میکنه. برای خودش یه رقاص 🕺 حسابی شده. خلاصه اینکه یه خوش خنده و پر ادا شده. حسابی همه را سرگرم می کنه مامان بابا دایی و زندایی خاله بابابزرگ مامانی آبجی کوچولو خودش که مهیای نازنین. خلاصه همه از کنار اون بودن لذت می برند. راستشو بخواین این روزا که شمارش معکوس  برای من برای سرکار رفتن شروع شده روزهای پر استرسیه. نمیدونم بعد از سرکار رفتن با وجود دوتا بچه باز هم میتونم به خونه و کارهای خونه یا حتی زندگی همینطور نظم بدم. همسر جان هم از ۱۵ شهریور باید برگرده به مدرسه ممکنه امسال منتقل نشه😥  خلاصه از ما دور میشه آریا فوق العاده به پدرش وابسته است و این ما را نگران کرده. دوستای گلم منو دعا کنید  این روزهای سختی که پیش رو دارم را به راحتی بگذرونم.  شمارش معکوس برای منو جدا شدن از آریا شروع شده. اینو بگم که که خوشبختانه آریا خیلی به من وابسته نیست حالا اسمشو میشه گذاشت خوشبختانه یا متاسفانه خلاصه اینکه که به مامانی و بابایی و بابا و دایی بیشتر وابسته است تا من😅 تا بعد🥰
پسندها (1)
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (0)