خاطرات من و بچه ها

۹۸.۱.۴

1398/1/5 0:22
نویسنده : مریم
127 بازدید
اشتراک گذاری
امشب مهمون داشتم فکر نمی کردم بتونم به سرانجام برسونم البته همه کمکم بودن از مامان و ابجی گرفته تا همسرجان و مهمان ها ولی خودم بدای همون یه ذره هم کلی خسته شدم .

با همسر تصمیم گرفتیم دیگه مهمونی ندیم چون خیلی سخته به هر حال من باز هم باید فعال باشم و اذیت های بعدش رو هم دارم .

امشب کمی کمر درد شدم . راستی فردا روز ازمایش تیتر بتای منه 🤯 دعا کنید 🤲🤲🤲
پسندها (1)
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (0)