خاطرات من و بچه ها

من میتوانم

1398/7/6 10:07
نویسنده : مریم
70 بازدید
اشتراک گذاری
امروز ششم مهر و تقریبا پنج روز پیش ، اول مهر روز سختی برام بود ساعت ۵ عصر از خواب بیدار شده بودم که متوجه شدم انقباضات رحمی دارم هر لحظه احساس می کردم شدیدتر شده سریع رفتیم زایشگاه آخه  ۳۲ هفته باردار بودم خیلی نگران بودم انقباضاتم چک شد نوار قلب از بچه گرفتن رزیدنت زنان گفت با این انقباضات ممکنه حتی عمل بشی حتی تصورش رو هم نمیکردم که به این زودی بشه و یه بچه نارس به دنیا بیارم خلاصه دو روز بیمارستان بستری شدند با داروهای مختلف انقباضات کنترل شد و بعد مرخص شدم الان استراحتم. دوستان عزیز دعا کنید برام تا بچه برسه و بدنیا بیاد .استعلاجی گرفتم و انشاالله تا پایان بارداری تو خونه هستم دعا کنید وضعیتم بهتر بشه البته من از خدا می خوام و به این هم مطمئنم که من و پسرم میتونیم دوام بیاریم🙏🙏🙏🙏
پسندها (1)
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (1)

🥀نوزیتا🥀🥀نوزیتا🥀
7 مهر 98 9:33
انشالله بسلامتی خدابه مراد دلتون برسونه